#آریایی
ما که عرب نیستیم، چرا ما باید از پیغمبر و امام عربی تبعیّت کنیم؟
عرب نمیپرستیم اریایی هستیم
? پاسخ به شبهه?
چکیده: اين گونه سخنان ملي گرايانه و ناسيوناليستي، ريشه در تعصّبات کور و نامعقول و جاهلانه دارد؛ و هیچ عاقلی به خود اجازه نمی دهد که چنین نگرش ضدّ عقلی و ضدّ انسانی در مغزش راه یابد، کجا رسد که آن به زبان آورد. بانی این همه جنگ و ستیزهای اقوام و نژادها، در طول تاریخ نیز محصول مغز معیوب این گونه افراد بیمار دل و شیطان صفت بوده است…
پرسش و پاسخ›تاریخ و سیره
یکی از اساتید دانشگاه می گفت:« ما که عرب نیستیم، چرا ما باید از پیغمبر و امام عربی تبعیّت کنیم؟» چه پاسخی به چنین افرادی باید داد؟
ما کسی را به خاطر عرب بودنش ارج نمی نهمیم. نه عقل چنین حکمی کرده و نه اسلام از کسی خواسته که دیگری را به خاطر زبانش تکریم کند؛ بلکه آیات قرآن کریم به صراحت بیان داشته اند که زبان و قوم و قبیله و نژاد ملاک برتری نیستند. « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ ــــ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند علیم و خبیر است.» (حجرات: 13) از منظر عقل، زبان امری اعتباری و قراردادی است که فی حدّ نفسه ارزشی ندارد و صرفاً ابزاری است برای تفهیم و تفاهم بین انسانها. آنچه ما ارج می نهیم و باید هم ارج بنهیم، کلام خدا و کلام انبیاء و ائمه(ع) می باشد ؛ حال به هر زبان که باشند؛ آن پیام می خواهد در تورات عبری باشد یا در صحف سریانی باشد، یا در کتب فارسی باشد یا … ، برای ما محترم است. مهمّ این است که حاوی پیام خدا باشد برای انسان؛ حال می خواهد از زبان نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و دانیال و امثال این انبیای غیر عرب برآمده باشد یا از زبان پیامبری عربی باشد. آنچه ارزش ذاتی دارد، حقیقت پیام خداست که در قرآن کریم و سایر کتب آسمانب تحریف نشده و کلام معصوم منعکس گشته است. عاقلان دانند که معنا، عربی و فارسی و انگلیسی ندارد؛ آنچه به این عناوین خوانده می شوند، الفاظ هستند نه معانی. الفاظ نیز ابزارهایی بیش نمی باشند. هیچ عاقلی در پی لفظ نیست، بلکه عاقلان از در لفظ دنبال معنا می گردند. در منظر عقل سلیم، که دين واحد الهی ـ از آدم تا خاتم ـ بر آن مبنا نهاده شده است ، ملاک کرامت انسان، رنگ، نژاد، زبان، مليت، جنسيت و اموري از اين دست نيست. تعصب نسبت به اين امور، تعصبی سفیهانه و جاهلانه است که عقل سلیم آن را نفي می کند. خدا، خدای همه است و انسان ، انسان است؛ می خواهد عربی حرف بزند یا فارسی یا ترکی یا کردی یا انگلیسی یا … . هیچ کسی عرب یا عجم به دنیا نمی آید؛ اگر همین استاد دانشگاه شبهه افکن و همکار ابلیس نیز در خانواده ای عرب بزرگ می شد، عرب زبان می گشت؛ کما اینکه اگر آن عرب در خانواده ای فارسی زبان بزرگ می شد، پارسی زبان بود. از منظر عقل سلیم، ارزش بالذّات فقط برای خداست؛ و میزان ارزش مخلوقات نیز به میزان نزدیکی آنها به خداست. این همان پیام عقلی است که خداوند متعال نیز در قرآن کریم، به عنوان ملاک انسانيت و کرامت انسان، معرفي نموده است: « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ ــــ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند علیم و خبیر است.» (حجرات: 13) پیامبر خدا و امام معصوم، نه عرب است و نه عجم، بلکه انسان کامل و الگوی انسان است که با هر کسی مواجه شود، به زبان خودش حرف می زند. این ویژگی تمام انسانهای کامل است که با هر کس مواجه شوند زبانش را می دانند. لذا موسای مصری به مدین می رود و مدینی حرف می زند. یوسف کنعانی به مصر می رود و مصری سخن می گوید. دانیال غیر ایرانی به ایران می آید و ایرانی سخن می گوید و … . در باره ی رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نیز روایات تاریخی متعدّدی در دست است که آن بزرگواران، با افراد غیر عرب با زبان خودشان تکلّم می نمودند بی آنکه آن زبانها را از کسی آموخته باشند.به عنوان نمونه، به روایتی در این باب اشاره می کنیم : قطب الدين راوندي در کتاب الخرائج و الجرائح از محمد بن فضل هاشمي روايت کرده است که بعد از شهادت امام موسي کاظم عليه السلام، از آنجا که بسياري از مردم در مورد امامت امام رضا عليه السلام در ترديد بودند، امام در مجلسي در بصره در جمع بزرگان شيعه و زيديه و معتزله و بزرگان اهل کتاب، در ضمن مباحثات و مناظرات و ارائه معجزاتي به اثبات امامت خود مي پردازد. حتي با بزرگان اهل کتاب نيز با تورات و انجيل و زبور خودشان احتجاج مي کند. در ضمن این روایت تاریخی آمده است: « …فقال لهم الرضا ع لا تفرقوا فإني إنما جمعتكم لتسألوني عما شئتم من آثار النبوة و علامات الإمامة التي لا تجدونها إلا عندنا أهل البيت فهلموا مسائلكم فابتدر عمرو بن هذاب فقال إن محمد بن الفضل الهاشمي ذكر عنك أشياء لا تقبلها القلوب فقال الرضا ع و ما تلك قال أخبرنا عنك أنك تعرف كل ما أنزله الله و أنك تعرف كل لسان و لغة فقال الرضا ع صدق محمد بن الفضل فأنا أخبرته بذلك فهلموا فاسألوا قال فإنا نختبرك قبل كل شيء بالألسن و اللغات و هذا رومي و هذا هندي و هذا فارسي و هذا تركي فأحضرناهم فقال ع فليتكلموا بما أحبوا أجب كل واحد منهم بلسانه إن شاء الله فسأل كل واحد منهم مسألة بلسانه و لغته فأجابهم عما سألوا بألسنتهم و لغاتهم فتحير الناس و تعجبوا و أقروا جميعا بأنه أفصح منهم بلغاتهم… .
ترجمه: امام رضا عليه السلام به افراد حاضر در مجلس فرمودند: متفرّق نشويد، زيرا من شما را در اين مجلس جمع کرده ام تا از هر چه که مي خواهيد از آثار نبوّت و علامات امامت ـ که به جز نزد ما اهل بيت در جاي ديگر نمي يابيد ـ از من بپرسيد. پس بشتابيد و مسائل خود را بپرسيد! عمرو بن هذاب پرسش را آغاز کرد و گفت: محمد بن فضل هاشمي از شما چيزهايی نقل کرده است که قلبهاي ما آن را قبول نمي کنند! امام رضا عليه السلام فرمودند: و آنها چيستند؟ گفت: او از شما به ما خبر داده است که شما همه کتاب هايی را که خدا نازل کرده، مي شناسید و به هر زبان و لغتی سخن می گویید. امام رضا عليه السلام پاسخ دادند: محمد بن فضل راست گفته است؛ من خودم چنين چيزي را به او خبر داده بودم؛ پس شما آغاز کنيد و سؤالهايتان را بپرسيد. عمرو بن هذاب گفت: پس ما قبل از هر چيز شما را با زبانها و لغات امتحان مي کنيم! اين شخص رومی است و اين هندی است و اين فارسی است و اين ترکی است که ما آنها را احضار کرده ايم. امام پاسخ دادند: هر چه دوست دارند بپرسند که من به خواست خدا، پاسخ هر کدام را به زبان خودشان مي دهم. پس از آن، هر کدام از آنها سؤالی را با زبان و لهجه خودش پرسيد و امام عليه السلام نيز هر يک از آنها را با زبان و لهجه خودشان پاسخ دادند. پس مردم شگفت زده شدند و مات و مبهوت ماندند و همگی آن افراد اقرار کردند که امام(ع) فصيحتر از خودشان به زبان و لهجه شان سخن مي گويد.» (الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 341 تا 356 و بحار الانوار، ج 49، باب 4، ص 75 و الصراط المستقيم، ج 2، باب سابع، حديث 5، صفحه 195). کسانی که ادعا مي کنند چون ما فارس يا ايراني هستيم، چرا بايد از امامانی پيروني کنيم که عرب هستند، نه خدا را شناخته اند، نه دین را و نه انسان را. اگر عقل داشتند و تعقّل می کردند، می فهمیدند که خدا، یکی و خدای همه است. انسانها همه یک نوعند و فطرت الهی واحد دارند. لذا دین نیز از آدم تا خاتم، فقط و فقط یکی بوده است؛ و آنچه تفاوت داشته، زبان بیان آن یک دین بوده است. لذا مساله تفاوت ادیان یا تکامل ادیان، افسانه ای است که نه پشتوانه ی عقلی دارند نه مورد تأیید وحی می باشد. از منظر عقل و نقل، تمام انبیاء یک دین داشته اند؛ و باقی ادیان، از خود بشر از تحریف آن یک دین ساخته است.
خلاصه کلام اینکه: اين گونه سخنان ملي گرايانه و ناسيوناليستي، ريشه در تعصّبات کور و نامعقول و جاهلانه دارد؛ و هیچ عاقلی به خود اجازه نمی دهد که چنین نگرش ضدّ عقلی و ضدّ انسانی در مغزش راه یابد، کجا رسد که آن به زبان آورد. بانی این همه جنگ و ستیزهای اقوام و نژادها، در طول تاریخ نیز محصول مغز معیوب این گونه افراد بیمار دل و شیطان صفت بوده است. اگر مردم همه عاقل بودند محال بود بر سر این گونه امور به ستیز با یکدیگر بپردازند. چون عقل به وضوح می فهمد که نه عرب بودن، به خودي خود نه فضيلت یا نقص محسوب مي شود و نه ايراني بودن و فارس بودن. ملاک انسانيت، آراسته بودن به فضايل انسانی است، چه فارس باشيم و چه عرب و چه غیر آن. واقعاً جای تأسف است که موجوداتی با این افکار شیطانی و پلید و ضدّ انسانی در جایگاه شریفی چون استادی دانشگاه قرار گرفته اند و گوش تن و جان انسانها را در اختیار گرفته اند، و جوهر انسانی مشترک آنها را با آتش تعصّبات جاهلانه خود تباه می سازند؛ و به جای اینکه شعار دهند که « حقیقت را هر جا یافتی تابعش باش! » سر بسته و در لفافه شعار می دهند که« منکر هر چه عربی است باش، اگر چه حقیقت باشد». البته اینها در حقیقت با ایران غیر ایران کار ندارند، بلکه دشمن اسلامند. اگر اینها حقیقتاً ایران گرا هستند، پس چرا فقط به عربی گیر داده اند؟ چرا به زبان انگلیسی گیر نمی دهند؟ چرا پزشکی را از غرب می گیرند و این را عیب نمی دانند؟ چرا فیزیک و شیمی را غرب گرفته اند و این را عیب نمی دانند؟ پس چرا فقط گرفتن اسلام از زبان عربی عیب دارد؟ عاقلان می دانند که حکمت را باید به چنگ آورد حتّی اگر در عمق دریاها یا اوج آسمانها باشد. اگر اطّلاع یابیم که حکمتی است بزرگ و مخفی شده در زبان انگلیسی یا آلمانی یا چینی به حکم عقل بر ما لازم است که برای یافتن آن حکمت، آن زبان را فراگیریم ؛ یا از آشنایان به آن زبان کمک بگیریم برای برای دستیابی به آن حکمت. لذا حضرت رسول(ص) فرمودند: « اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِما ــ علم را طلب نمایید اگر چه در چین باشد ؛ که همانا طلب علم واجب است بر هر مرد و زن مؤمنی» (بحار الأنوار،ج1،ص180) و فرمودند: « الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُهَا حَيْثُ وَجَدَهَا ـــ حکمت گمشده ی مؤمن است که هر جا آن را بیابد به دستش می آورد» (بحار الأنوار،ج2،ص105) و امیرمؤمنان(ع) فرمودند: « الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَاطْلُبُوهَا وَ لَوْ عِنْدَ الْمُشْرِكِ تَكُونُوا أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا ـــ حکمت گمشده ی مؤمن است، پس آن را طلب کنید، اگر چه نزد مشرک باشد؛ که همانا شما به حکمت شایسته ترید و اهل آن هستید» (بحار الأنوار،ج2،ص 97) و فرمودند: « الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق ــــ حکمت گمشده ی مؤمن است، پس آن را بگیرید اگر چه از اهل نفاق باشد» (بحار الأنوار،ج2،ص99) و فرمودند: « الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَلْيَطْلُبْهَا وَ لَوْ فِي أَيْدِي أَهْلِ الشَّر ــ حکمت گمشده ی مؤمن است، پس آن را بجویید اگر چه در دست افراد شرور باشد» (بحار الأنوار،ج75،ص 38) شما را به خدا آیا می شود که انسان این سخنان سراسر نور را به بهانه ی اینکه به زبان عربی گفته شده اند دور بیندازد؟! عاقل را چه به عربی و انگلیسی و فارسی! عاقل با معنا کار دارد، حال آن معنا در هر زبان که می خواهد باشد. عاقلان شکارچیان معانی نورانی و الهی اند، و مثل سفها کاری با کلمات و الفاظ ندارند. نوریان مر نوریان را جاذبند، ناریان مر ناریان را طالبند.
منبع: نرم افزار پرسمان دانشجویی
————————–
#سرباز_۳۱۴
sapp.ir/poorseshgar
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج?